دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمجله تولید گیاهان زراعی2008-739X10220170823Evaluate the effects of nitrogen fertilizers on rapeseed (Brassica napus L.) in term of auxiliary materials applicationتأثیر انواع کودهای نیتروژندار بر کلزا (Brassica napus L.) در شرایط کاربرد مواد کمک دهنده110379010.22069/ejcp.2017.9341.1732FAمنوچهر حسین پور ثانی آبادیدانشجوی کارشناسی ارشد زراعت دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلامشهرحسین زاهدیعضو هیات علمی گروه زراعت دانشکده کشاورزی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلامشهریونس شرقیعضو هیات علمی گروه زراعت دانشکده کشاورزی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلامشهرسید علی محمد مدرس ثانویاستاد گروه زراعت دانشگاه تربیت مدرسمهرداد مرادی قهدریجانیدانشجوی کارشناسی ارشد زراعت گروه کشاورزی دانشگاه پیام نور البرز،Journal Article20150630Background and objectives<br /> Nitrogen is one of the limiting factors for crop production in the world. However, a large percentage of the fertilizer used in the leaching and evaporation loss, need more material to help illustrate the effect of nitrogen fertilizers better. Studies have demonstrated various sources of nitrogen have a significant effect on its performance. Some researchers has reported the influence of ammonium absorption in plants. Application of superabsorbent materials can increase root surface and dry weigh 27 percent compare to the control. In this study, zeolite, super absorbent polymer clay as an effective material for reducing leaching and gelatin capsules as a barrier to reduce evaporation and leaching of fertilizers and nitrogen partly urea, ammonium sulfate, potassium Nitrate were compared. <br /> Materials and methods<br /> To improve the effect of nitrogen fertilizers on the yield of oilseed rape, factorial experiment in a randomized complete block design with three replications was conducted as a pot in Tarbiat Modarres University research. Treatments were auxiliary materials in six levels (control levels, 8 and 4 mL gelatin capsules, zeolite (8 ton ha-1), super absorbent polymer (100 kg ha-1) and clay (to the extent that the clay soil Level 25% required) and without application auxiliary materials. And chemical fertilizers in four levels (urea, potassium nitrate and ammonium sulfate, respectively. The amount of each chemical fertilizers based on the delivery of 40 kg N ha for each pot was calculated in two steps by installments. All treatments were applied to the soil.<br /> Results<br /> In the present experiment there was no significant difference in the number of seeds per plant between different levels of fertilizers in terms of the on use of auxiliary materials. The results showed that the use of gelatin capsules plus urea and the use of clay without the use of fertilizers had the highest and lowest yield respectively, with the1.6 grams difference. The use of gelatin capsules and clay in terms of urea were found highest and lowest percentage of oil, respectively, with 8.8% difference between. Zeolites and clay with 0.211 grams difference, urea and potassium nitrate with 0.17 grams of oil were the highest and lowest oil yield. It was also found urea fertilizer with zeolite or clay could increase SPAD index values relative to control.<br /> Conclusion<br /> The results of this experiment showed that the use of these substances, especially gelatin capsules, can help to increase the impact of nitrogen fertilizers and yield, especially rapeseed oil to improve performance.سابقه و هدف <br /> نیتروژن یکی از عوامل محدودکنندهی تولید گیاهان زراعی در دنیا میباشد. از طرفی هدر رفت درصد زیادی از کود مصرفی به صورت آبشویی و تبخیر، نیاز به موادی جهت کمک به تأثیر بهتر کودهای نیتروژنه را بیشتر روشن میسازد. تحقیقات اثبات کردهاند منابع مختلف نیتروژن در کارایی آن تأثیر معنیداری دارند. تأثیر زئولیت در جذب آمونیوم توسط محققین گزارش شده است. کاربرد سوپر جاذب می تواند سطح ریشه و وزن خشک را 27 درصد نسبت به شاهد افزایش دهد. در تحقیق حاضر، زئولیت، پلیمر سوپر جاذب، خاک رس به عنوان موادی کارا در جهت کاهش آبشویی و کپسولهای ژلاتینی به عنوان مانعی جهت کاهش تبخیر و تا حدی آبشویی کودهای نیتروژن-دار اوره، نیترات پتاسیم و سولفات آمونیم مورد مقایسه قرار گرفتند. <br /> مواد و روشها<br /> به جهت بهبود تأثیر کودهای شیمیایی نیتروژندار بر عملکرد و اجزای عملکرد کلزا، آزمایشی بهصورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار در گلخانهی تحقیقاتی دانشکدهی کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس به صورت گلدانی اجرا شد. فاکتورها شامل مواد کمکدهنده در شش سطح {شاهد، کپسولهای ژلاتینی 8 و 4 میلیلیتری، زئولیت (8 تن در هکتار)، پلیمر سوپر جاذب (100 کیلوگرم بر هکتار) و خاک رس (به میزانی که جهت رسیدن به سطح رس خاک به 25 درصد لازم بود)} و کودهای نیتروژنه در چهار سطح (بدون کاربرد کود، اوره، نیترات پتاسیم و سولفات آمونیوم) بودند. میزان هریک از کودهای شیمایی بر مبنی رساندن 40 کیلوگرم در هکتار نیتروژن خالص برای تمامی گلدان محاسبه و در دو مرحله تقسیط شد. تمامی تیمارها بهصورت خاک کاربرد مورد استفاده قرار گرفتند. <br /> یافتهها<br /> در آزمایش حاضر بین سطوح مختلف کود در شرایط عدم استفاده از مواد کمکی، اختلاف معنیداری در تعداد دانه در بوته وجود نداشت. نتایج نشان داد کاربرد کپسول ژلاتینی و اوره و کاربرد خاک رس و عدم استفاده از کود، با اختلاف 6/1 گرم بیشترین و کمترین عملکرد را دارا میباشند. کاربرد کپسول ژلاتینی و خاک رس در شرایط کود اوره با اختلاف 8/8 درصد بیشترین و کمترین درصد روغن را نشان دادند. کاربرد زئولیت و خاک رس با اختلاف 211/0 و کاربرد اوره و نیترات پتاسیم با اختلاف 17/0 گرم بیشترین و کمترین عملکرد روغن را نشان داد. همچنین مشخص شد کودپاشی اوره در شرایط زئولیت و خاک رس توانست مقادیر شاخص سبزینگی را نسبت بهشاهد افزایش دهد. <br /> نتیجه گیری<br /> با توجه به نتایج آزمایش حاضر مشخص شد که استفاده از این مواد بهویژه کپسولها ژلاتینی، میتواند به افزایش تأثیر کودهای نیتروژنه کمک شایانی کرده و عملکرد و اجزای عملکرد به ویژه عملکرد روغن کلزا را بهبود بخشد. همچنین در آزمایش حاضر مشخص شد چه در شرایط استفاده از مواد کمکدهنده و چه در شرایط عدم استفاده از این مواد کود اوره در جهت برطرف کردن نیاز گیاه به نیتروژن موفقتر بود.دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمجله تولید گیاهان زراعی2008-739X10220170823Assessment of Relationship Between Effective Traits on Bolting and Root Yield of Sugar Beet lines for Autumn Sowingبررسی ارتباط صفات موثر بر ساقه روی و عملکرد ریشه در لاین های چغندرقند در کشت پاییزه1128379110.22069/ejcp.2017.9581.1745FAسمیه محمدیوسفیدانشگاه کشاورزیومنابع طبیعی ساریمسعود احمدیاستادیار بخش چغندرقند، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضوی.حمید نجفی زرینیاستادیار دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی ساری- گروه اصلاح نباتات و بیوتکنولوژیJournal Article20150803Abstract<br /> Background and objectives: Due to the gradual warming of the planet, the future is expected to replace the cultivation of sugar beet seed crop is winter but autumn sowing sugar beet in many areas with the risk of bolting and flowering is facing. Modified sugar beet varieties resistant to bolting for fall planting is one of the main goals of such initiatives. Flowering stems incurs excessive sugar content, root yield and purity of the raw syrup.<br /> Materials and methods: For study on relationship among bolting, yield performance and morpho-physiological traits ((% Bolting, % Sucrose; % Electrolic likage; % Green; Growth Status; Growth Uniformity; % Cold Tolerance; Growth Uniformity; Leaf Area; Specific Leaf area; Bolting Height; Root Yield; %:Dray Weight; Root Length; Root Diameter)) in winter sugar beet genotypes, 47 Halfsib breeding lines with 3 checks, were evaluated in block design in Torogh,Mashhad, Khorasan Razavi, Agricultural Research Center and Natural Resource in 2013-2014. <br /> Results: Result of variance Analysis showed that the effect of genotype on bolting percentage, sugar content, state of growth, cold tolerance percentage, leaf area, height of bolting stem, weight of root, length and root diameter were significant at1% level. The results of correlation showed that the highest positive correlation between root yield and root diameter (0.784) and the highest negative correlation between bolting percentage and leaf area (-0.537). Stepwise regression analysis revealed that root diameter, cold tolerance percentage, state of growth and height of bolting stem significantly justify changes of root performance. height of bolting stem and leaf area were the most important traits that affecting on bolting and among them leaf area had negative effect on bolting .Also the height of bolting stem had negative effect on sugar content among all traits such as weight of dry root, the height of bolting stem and weight of root that influence sugar content. Factor analysis with principal component method showed all the characteristics split to 4 factors, Root performance, bolting, sugar specification and germination that justify 70.88% changes of the total variance. <br /> Conclusion: Cultivars resistant to bolting for autumn sowing sugar beet breeders is an important goal for us. In general, the results and the nature of the triats can be used in future research results for resistance to bolting Germination, bolting, yield and sucrose for a better future studies further considered. Also, the physiological characteristics of cold tolerance can be used.<br /> KeyWord: Sugar Beet, Bolting, Factor Analysis, Stepwise Regression, Correlation.چکیده<br /> سابقه و هدف: با توجه به گرم شدن تدریجی کره زمین، در آینده پیش بینی میشود که کشت پاییزه چغندره جایگزین کشت بهاره شود اما کشت پاییزه چغندرقند در بسیاری از مناطق با خطر ساقهروی و گلدهی مواجه میباشد. اصلاح ارقام مقاوم به ساقه روی(بولتینگ) برای کشت پاییزه چغندرقند یکی از اهداف مهم بهنژادگران است. وجود بیش از حد ساقههای گلدهنده موجب پایین آمدن درصد قند، عملکرد ریشه و خلوص شربت خام میشود.<br /> مواد و روشها: به منظور تعیین مهمترین صفات موثر بر ساقهروی و عملکرد ریشه در ژنوتیپهای چغندرقند (درصد ساقه روی، درصد ساکارز، درصد نشت، درصد سبز شدن، وضعیت رشد، یکنواختی رشد، درصد تحمل به سرما، مساحت برگ، سطح ویژه برگ، ارتفاع ساقه گل دهنده، وزن کل ریشه، درصد وزن خشک، طول ریشه، قطر ریشه)، تعداد 47 لاین اصلاحی نیمهخواهری و 3 ژنوتیپ شاهد در طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی طرق مشهد، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضوی در سال زراعی 93-92 مورد ارزیابی قرار گرفتند.<br /> یافتهها: نتایج تجزیه واریانس نشان داد که اثر ژنوتیپ بر درصدساقه روی، درصد قند، وضعیت رشد، درصد تحمل به سرما، مساحت برگ، ارتفاع ساقهگلدهنده، وزن کل ریشه، طول و قطر ریشه در سطح 1 درصد معنیدار بود. نتایج همبستگی نشان داد که بالاترین همبستگی مثبت بین وزن کل ریشه و قطر ریشه (784/0) و بالاترین همبستگی منفی بین درصد ساقه روی و مساحت برگ (537/0-) وجود دارد. در تجزیه رگرسیون گام به گام مشخص شد که چهار صفت قطر ریشه، درصد مقاومت به سرما، وضعیت رشد و ارتفاع ساقه گلدهنده به طور معنیداری تغییرات عملکرد ریشه را توجیه میکنند. همچنین صفات مهم تعیین کننده ساقهروی، ارتفاع ساقه گلدهنده و مساحت برگ بودند که مساحت برگ اثر منفی بر ساقهروی داشت و صفات تعیین کننده درصد ساکارز، وزن خشک ریشه، ارتفاع ساقه-گلدهنده و وزن کل ریشه بودند که ارتفاع ساقه گلدهنده اثر منفی بر درصد ساکارز داشت. در تجزیه به عاملها به روش مولفههای اصلی، کل صفات مورد مطالعه را به چهار عامل، عملکرد ریشه، ساقهروی، خصوصیات قندی و جوانهزنی تقسیم نمود که 88/70 درصد از تغییرات کل واریانس دادهها را توجیه مینماید. <br /> نتیجه گیری: اصلاح ارقام مقاوم به بولتینگ برای کشت پاییزه چغندرقند یکی ازاهداف مهم به نژادگران است. در کل با توجه به نتایج و ماهیت صفات می توان در تحقیقات آینده برای مقاومت به بولتینگ صفات جوانه زنی، بولتینگ، عملکرد کل و ساکارز برای بهتر شدن مطالعات بعدی بیشتر مورد توجه قرار داد. همچنین از صفات فیزیولوژیکی مقاومت به سرما نیز بهره برد. <br /> واژههای کلیدی: چغندرقند، ساقهروی، تجزیه به عاملها، رگرسیون گام به گام، همبستگیدانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمجله تولید گیاهان زراعی2008-739X10220170823Evaluation empirical models of competitiv ability of four wheat varieties (Triticum aestivum L.) to Japanese borom (Bromus japonicus L.)ارزیابی توانایی رقابت چهار رقم گندم (.Triticum aestivum L) با علفهرز بروموس ژاپنی (Bromus japonicus L.) با استفاده از مدلهای تجربی2943379210.22069/ejcp.2017.9865.1771FAمحبوبه بصیریدانشجو دکتری دانشگاه زابلسید محسن موسوی نیکهیئت علمی دانشگاه زابلآسیه سیاه مرگوییعضو هیئت علمی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانسید کاظم صباغعضو هیئت علمی دانشگاه زابلJournal Article20151007Background and objectives<br /> Weed management is one of the effective methods to maintain capacitance of production. weed density is a quantitative effective factor in competition with crop. nowadays in the management of weed communities, instead complete elimination weed of farm, work to recognition and quantitative assessment of the behavior and effects of weed in crop ecosystemse. This requires is knowledge of crop-weed properties during the growing season and their interaction and quantify of the competition. So far, several experimental models to express the relationship between crop yield loss in the presence of weed suggested. These models are used to understand concepts such as the intensity of competition and thresholds of weed control. Hence this study was done in order to assess the competation of various densities Japanese borom weed and four varieties of wheat (Hamun, Hirmand, Bolani and Kalak afghani) and prediction of yield loss using experimental models and compare its performance.<br /> Materials and Methods<br /> This study was carried out to evaluate empirical models of competition, as based on a factorial arrengment using arandomized complete blocks design (RCBD) with 4 replications at field experiment was conducted at the Chah Nimeh field experiment station University of Zabol, in 2014-2015 growing season. In this experiment Hamun, Hirmand, Bulani and Kalak afghani cultivar were planted with density of 400 plants m-2. Simultaneously with planted of wheat, Japanese borom (Boromus japonicus L.) with densities of 0, 100, 150, 200. 250 and 300 plants m-2 were planted. At the end of the growing season, the final harvest of the lower half of each plot was performed by observing the marginal effect and in the area a square meter. To estimate grain yield loss of wheat cultivars in different levels of weed density was used of density-yield loss model, one-parameter and two-parameter models of relative weed leaf area and one-parameter and two-parameter models of relative weed dry weight. In this reaserch was used to softwares SAS and Sigmaplot and Excel to analysis of variance and estimation of model parameterse and plot graphs.<br /> Results <br /> Our results based on yield loss models confirmed that biological yield decreased less than grain yield (Grain yield was more susceptible).Obtained relative damage coefficients (q parameter) of one and two-parameter models based on relative leaf area and relative dry matter were indicative of high competitive ability of japanese borom than wheat cultivars.Comparison of several empirical yield loss models showed that models based on relative leaf area and relative dry matter of Japanese borom with Minimum regression root mean square error, had more efficiency in predict of wheat grain yield loss in compared with yield loss-density model.<br /> Conclusions<br /> Overall our results of this study showed that Japanese borom weed is exist a strong competitor to wheat cultivars. Also addition of weed density reduced grain yield and biological yield wheat varieties investigated linearly. Wheat cultivars were different of sensitivity to weed interference. Compare the performance models was suggested excellence of weed relative leaf area and dry weight relative models to density-yield loss model. As a result of these models can be used to a good measure to predict of wheat yield loss in interference with the Japanese borom weed.سابقه و هدف<br /> مدیریت علفهای هرز یکی از روشهای مؤثر برای حفظ توان تولید است. تراکم علفهرز یک عامل کمّی مؤثر در رقابت با گیاه زراعی محسوب میشود. امروزه در مدیریت جوامع علفهای هرز، بهجای حذف کامل علفهای هرز از مزرعه تلاش در جهت شناخت و ارزیابی کمّی، رفتار و اثرات علفهای هرز در بومنظامهای زراعی است. این امر مستلزم شناخت ویژگیهای گیاهان زراعی-علفهای هرز در طول فصل رشد و اثرمتقابل آنها و کمّی نمودن رقابت میباشد. تاکنون مدلهای تجربی مختلفی برای بیان رابطه بین افت عملکرد محصول در حضور علفهای هرز پیشنهاد شده است. این مدلها میتوانند برای درک مفاهیمی همچون شدت رقابت و آستانههای کنترل علفهای هرز، مورد استفاده قرار گیرند. از اینرو پژوهش حاضر در راستای ارزیابی رقابت تراکمهای مختلف علفهرز بروموس ژاپنی و چهار رقم گندم (هامون، هیرمند، بولانی و کلک افغانی) و پیشبینی کاهش عملکرد با استفاده از مدلهای تجربی و مقایسه کارایی آنها انجام شد.<br /> مواد و روشها<br /> این پژوهش بهصورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی با 4 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه زابل (چاه نیمه) در سال زراعی 93-1394 انجام شد. در این آزمایش ارقام مختلف گندم (هامون، هیرمند، بولانی و کلک افغانی) با تراکم ثابت 400 بوته در مترمربع و همزمان با کشت گندم، بذرهای علفهرز بروموس ژاپنی با تراکمهای 0، 100، 150، 200، 250 و 300 بوته در مترمربع در فواصل بین ردیفهای گندم کشت شدند. در پایان فصل رشد، برداشت نهایی از نیمه پایینی هر کرت با رعایت اثر حاشیه و در مساحت یک مترمربع انجام شد. برای تخمین کاهش عملکرد دانه ارقام گندم در سطوح مختلف تراکم علفهرز، از مدل کاهش عملکرد-تراکم، مدلهای یک و دو پارامتره سطح برگ و وزن خشک نسبی علفهرز استفاده گردید. برای تجزیه واریانس داده-ها و برآورد پارامترهای مدل از نرمافزارهای آماری SAS و Sigmaplot و برای رسم نمودارها از نرمافزار Excel استفاده شد. <br /> یافتهها<br /> نتایج مربوط به برازش دادهها به مدل کاهش عملکرد-تراکم نشان داد که افت عملکرد بیولوژیک در بین ارقام گندم کمتر از عملکرد دانه بود، این امر نشاندهنده حساسیت بیشتر عملکرد دانه به رقابت در مقایسه با عملکرد بیولوژیک میباشد. ضرایب خسارت نسبی بهدست آمده در مدلهای یک و دو پارامتری سطح برگ نسبی و وزن خشک نسبی علفهرز نشاندهنده قدرت رقابتی بالاتر علفهرز بروموس ژاپنی نسبت به ارقام گندم بود. مقایسه مدلهای مختلف تجربی افت عملکرد نشان داد که مدلهای سطح برگ نسبی و وزن خشک نسبی علفهرز بهدلیل داشتن کمترین مجذور میانگین مربعات خطا دارای بیشترین کارایی در پیشبینی کاهش عملکرد گندم میباشند. <br /> نتیجهگیری<br /> بهطور کلی نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که علفهرز بروموس ژاپنی یک رقیب قوی نسبت به ارقام گندم محسوب میشود. همچنین افزایش تراکم علفهرز سبب کاهش غیرخطی عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک در ارقام گندم مورد بررسی گردید. ارقام گندم از نظر حساسیت به تداخل علفهرز با هم متفاوت بودند. مقایسه کارآیی مدلهای مورد بررسی حاکی از برتری مدلهای سطح برگ نسبی و وزن خشک نسبی علفهرز نسبت به مدل کاهش عملکرد-تراکم بود. در نتیجه از این مدلها میتوان به عنوان معیار مناسبی جهت پیشبینی کاهش عملکرد گندم در شرایط تداخل با علفهرز بروموس ژاپنی استفاده نمود.دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمجله تولید گیاهان زراعی2008-739X10220170823Economics of potassium fertilizers and zeolite clinoptilolite in wheat productionبرآورد اقتصادی تاثیر کود پتاسیم و زئولیت کلینوپتیلولیت برای تولید گندم4560379310.22069/ejcp.2017.10596.1835FAسید علیرضا موحدی نائینیعضو هیات علمی دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمرضیه خوراشاهیدانشجو سابق دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمهدی حسینیدانشجو دکترا دانشگاه تربیت مدرسکامبیز مشایخیعضو هیات علمی دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی گرگانJournal Article20160311Introduction: Wheat production is considered one of the strategic objectives of the governments in view of the importance of wheat to feed a growing population and achieve self-sufficiency in production. Hence, in recent years, the largest acreage is allocated to wheat among crops (5). However, shortcomings such as incorrect use of production factors (Water use, cultivation, fertilizer, pesticide and seed) has resulted lack of good performance. Yield production and farmers' income maybe increased through correct and optimal use of available production factors and improving farm efficiency. Lack of attention to the correct use of limited inputs by farmers and low productivity has caused inappropriate qualitative and quantitative development of wheat production (2). <br /> Materials and methods: The economy of zeolite application for wheat production was investigated using a combined analysis from two completely randomized block design (with 20 ton/ha topsoil zeolite clinoptilolite incorporated and without respectively) each of which included 5 treatments with 4 replications. Treatments were combined urea fertilizer, potassium sulfate, Di ammonium phosphate at (a) 0, 0 ,0 , (b) 200, 0, 250 , (c) 200, 100, 250, (d) 200, 200, 250 kg/ha respectively and also (e) urea fertilizer + DCD + potassium sulfate + Di ammonium Phosphate at 200, 15, 200 and 250 kg/ha. Yield and yield components and also nitrogen, Phosphorous, potassium, calcium and magnesium in grain and straw were determined at harvest. Soil potassium, Ca, Mg, P and N were also measured pre-heading. <br /> Results: Bio-economic analysis show that increased soil ammonium, nitrate, potassium, calcium and magnesium improved grain and straw yield. Yield was reduced with increased soil phosphorous however. Nitrogen fertilizer use efficiency was improved and fertilizer loss was decreased by potassium fertilizer application. Nitrogen and potassium fertilizer use efficiency was improved and fertilizer loss was decreased by zeolite application. Zeolite and chemical fertilizers increased grain and straw yield production and net income during the first three years. <br /> Conclusion: Consumption of 200 kg per hectare potassium sulfate with zeolite is economically viable and increased grain and straw income, net income and additional income compared to the control in the first three years. Due to the persistence of zeolite in the soil for a long time, the economic efficiency of the use of zeolite increases with the passage of time over the years. The use of zeolite is a long-term investment and even its consumption in the first year is also cost-effective. Zeolite expenditure is amortized over years (e.g. in the periods of 20 years or more). Although the application of 200 kg per hectare of potassium sulfate and dicyandiamide increases the production of grain and straw, their high price lowers net income from wheat production.مقدمه: نظر به اهمیت و نقش گندم در تغذیه جمعیت در حال رشد، نیل به خودکفایی در تولید آن یکی از اهداف استراتژیک دولت به شمار میآید و به همین دلیل نیز در سالهای گذشته بیشترین سطح زیرکشت را در بین محصولات زراعی کشور به خود اختصاص داده است (5). لیکن وجود نارسائیهای مختلف از جمله بهکارگیری غیر اصولی عوامل تولید نظیر میزان آب مصرفی، سطح زیر کشت، کود، سم و بذر باعث شده است که گندمکاران بطور متوسط کارایی مناسبی نداشته باشند. برای افزایش عملکرد تولید و درآمد کشاورزان از طریق بهکارگیری صحیح و مطلوب عوامل تولید موجود، مناسبترین راه حل، بهبود کارایی مزارع و بهرهوری عوامل تولید است. بی-توجهی به مصرف صحیح نهادههای محدود از سوی گندمکاران و پایین بودن بهرهوری آنها، توسعه کمی و کیفی این محصول را با مشکل مواجه کرده است(2).<br /> مواد و روشها: به منظور برآورد اقتصادی تاثیر زئولیت در افزایش عملکرد گندم پژوهشی در قالب تجزیه مرکب بر پایه دو طرح بلوکهای کامل تصادفی که هر کدام شامل 5 تیمار و 4 تکرار بود و در اراضی زراعی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان اجرا گردید. تیمارهای آزمایشی شامل کودهای اوره، سولفات پتاسیم و دیآمونیوم فسفات به صورت الف- 0، 0، 0، ب- 200، 0، 250، ج- 200، 100، 250، د- 200، 200، 250، کیلوگرم در هکتار و ه- یک تیمار کودی اوره مخلوط با یک بازدارنده دنیتریفیکاسیون (DCD) + سولفات پتاسیم + دی آمونیوم فسفات بهصورت 200، 15، 200، 250 کیلوگرم در هکتار بود. یک طرح شامل زئولیت (زئولیت به میزان 20 تن در هکتار) و تیمارهای کودی ذکر شده و طرح دیگر فقط شامل تیمارهای کودی بود. عملکرد و اجزاء عملکرد، نیتروژن، فسفر، پتاسیم، کلسیم و منیزیم دانه و کاه در زمان برداشت اندازهگیری شدند. همین عناصر در خاک در مرحله قبل از خوشهدهی نیز اندازهگیری شد.<br /> نتایج: توابع زیست اقتصادی نشان میدهد که مقدار آمونیوم، نیترات، پتاسیم، کلسیم و منیزیم خاک باعث افزایش و فسفر خاک باعث کاهش عملکرد دانه و کاه شدند. با مصرف کودهای پتاسیمی کارایی مصرف کود نیتروژن افزایش و تلفات آن کاهش یافت و با مصرف زئولیت کارایی مصرف کودهای نیتروژن و پتاسیم افزایش و تلفات آنها کاهش یافت. زئولیت و همچنین کودهای شیمیایی مصرفی موجب افزایش تولید دانه، تولید کاه، درآمد دانه، درآمد کاه، مجموع درآمد دانه و کاه، هزینه کود و زئولیت، درآمد خالص و اضافه درآمد نسبت به شاهد برای سال اول تا سوم گردید.<br /> نتیجهگیری: مصرف 200 کیلوگرم بر هکتار سولفات پتاسیم به همراه زئولیت از نظر اقتصادی مقرون به صرفه بوده و موجب افزایش درآمد دانه و کاه، درآمد خالص و اضافه درآمد نسبت به شاهد برای سال اول تا سوم گردید. با توجه به دوام زئولیت در خاک برای مدت طولانی، بهرهوری اقتصادی مصرف زئولیت با گذشت زمان طی سالهای متمادی افزایش مییابد. کاربرد زئولیت یک سرمایهگذاری طولانی مدت محسوب میشود و حتی مصرف آن در سال اول هم مقرون بهصرفه است. هزینه مصرف زئولیت با گذشت زمان و طی سالهای متمادی بیشتر مستهلک میشود (مثلا دوره های 20 ساله یا بیشتر) و صرفه اقتصادی کاربرد آن با افزایش سنوات افزایش مییابد. اگرچه کاربرد 200 کیلوگرم بر هکتار سولفات پتاسیم و دی سیانو دی آمید هم موجب افزایش تولید دانه و کاه گردید، اما قیمت بالای دی سیانو دی آمید موجب درآمد خالص کمتر و منفی شدن اضافه درآمد نسبت به شاهد گردید.دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمجله تولید گیاهان زراعی2008-739X10220170823Effects of mycorrhiza and superabsorbent on root morphological characteristics and yield of chickpea (Cicer arietinum L.) under rain-fed conditionsبررسی تأثیر کاربرد میکوریزا و پلیمر سوپر جاذب بر خصوصیات مورفولوژیک ریشه و عملکرد نخود (Cicer arietinum L.) در شرایط دیم6173379410.22069/ejcp.2017.10800.1848FAحمیدرضا عیسوندعضو هیات علمی-دانشگاه لرستانکلثوم فرهادیاندانشکاه لرستانJournal Article20160314Background and aim: inclusion of legumes in rotation to reduce chemical fertilizers has been of interest. The use of biological resources instead of chemicals can play an important role in maintaining fertility and soil biological activities; also increased the quality of agricultural products and ecosystem health. Applying mycorrhiza and superabsorbent as factors of preserving water and supplying nutrients for plants are important in dry farming. <br /> Materials and methods: The experiment was conducted in Lorestan province (Noor Abad city) as a split-factorial arrangement based on a randomized complete block design (RCBD) with three replications. Two different chickpea cultivars (‘Arman’ and ‘Azad’) were used as the main plot and superabsorbent polymer at three levels (0, 100 and 200 kg ha-1) and mycorrhiza at two levels (0 and 200 kg ha-1) were served as the sub-plots.<br /> Finding: Cultivars were not different according to considered traits. Using superabsorbent (200 kg/ha) increased biological yield (5.9%), grain yield (9.4%), root length (18.5%), number of nodules (19.7%) and root volume (21.9%). Results indicated that mycorrhiza application improved biological yield (4.7%), grain yield (4%), root length (12.8%), root dry weight (8.3%), and root volume (11.7%). The interaction of superabsorbent and mycorrhiza was statistically significant on biological yield, grain yield, root length, and the number of root nodules of chickpea.<br /> Results: applying superabsorbent and mycorrhiza increased root traits and grain yield, however, when they were used together, their positive effects on the yield and root traits were more than they were applied separately. Regarding to the water resources shortage in the country, simultaneous using of mycorrhiza and superabsorbent; in addition to improving chickpea yield under rain-fed conditions, can provide bases for organic agriculture, system sustainability, finally more environment health.<br /> Finding: Cultivars were not different according to considered traits. Using superabsorbent (200 kg/ha) increased biological yield (5.9%), grain yield (9.4%), root length (18.5%), number of nodules (19.7%) and root volume (21.9%). Results indicated that mycorrhiza application improved biological yield (4.7%), grain yield (4%), root length (12.8%), root dry weight (8.3%), and root volume (11.7%). The interaction of superabsorbent and mycorrhiza was statistically significant on biological yield, grain yield, root length, and the number of root nodules of chickpea.<br /> Results: applying superabsorbent and mycorrhiza increased root traits and grain yield, however, when they were used together, their positive effects on the yield and root traits were more than they were applied separately. Regarding to the water resources shortage in the country, simultaneous using of mycorrhiza and superabsorbent; in addition to improving chickpea yield under rain-fed conditions, can provide bases for organic agriculture, system sustainability, finally more environment health.سابقه و هدف: گنجاندن بقولات در تناوب و کاهش مصرف کود شیمیایی مورد توجه محققان و کارشناسان است. چون میتواند نقش مهمی در باروری و حفظ فعالیتهای بیولوژیک خاک، افزایش کیفیت محصولات کشاورزی و سلامت اکوسیستم داشته باشد. اهمیت استفاده از پلیمر سوپر جاذب و قارچ میکوریزا در کشت دیم به این دلیل است که سبب بهبود حفظ آب و تأمین عناصر برای گیاه میشوند. <br /> مواد و روشها: آزمایش بهصورت اسپلیت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در روستای زالی شهرستان دلفان استان لرستان اجرا شد. عوامل مورد بررسی شامل رقم (’آرمان‘ و ’آزاد‘ بهعنوان فاکتور اصلی، کاربرد پلیمر سوپر جاذب (صفر (شاهد)، 100و 200 کیلوگرم در هکتار) و مصرف میکوریزا (صفر (شاهد) و 200 کیلوگرم در هکتار) بهعنوان فاکتور فرعی بودند.<br /> یافتهها: ارقام از نظر صفات مورد بررسی تفاوت معنیداری باهم نداشتند. مصرف 200 کیلوگرم در هکتار پلیمر سوپرجاذب در مقایسه با شاهد سبب افزایش عملکرد بیولوژیک (9/5%)، عملکرد دانه (4/9 %)، طول ریشه (5/18%)، تعداد گره ریشه (7/19%) و حجم ریشه (9/21%) شد. نتایج نشان داد میکوریزا نیز عملکرد بیولوژیک (7/4 %)، عملکرد دانه (4%)، طول ریشه (8/12%)، وزن خشک ریشه (3/8 %) و حجم ریشه (7/11%) را افزایش داد. اثر متقابل سوپر جاذب و میکوریزا بر عملکرد بیولوژیک و دانه، طول ریشه و تعداد گرههای ریشه معنیدار شد. <br /> نتیجهگیری: کاربرد پلیمر سوپر جاذب و میکوریزا هر یک به تنهایی سبب بهبود صفات ریشه و عملکرد دانه شد اما کاربرد همزمان این دو عامل اثر بیشتری بر عملکرد و صفات مورد بررسی داشت. با توجه به کمبود منابع آب در کشور، کاربرد همزمان میکوریزا و پلیمر سوپر جاذب در شرایط کشت دیم نخود میتواند علاوه بر بهبود عملکرد، بستر را برای دستیابی به کشاورزی ارگانیک و پایداری سیستمهای کشاورزی و سلامت بیشتر محیط زیست مهیا سازد. <br /> یافتهها: ارقام از نظر صفات مورد بررسی تفاوت معنیداری باهم نداشتند. مصرف 200 کیلوگرم در هکتار پلیمر سوپرجاذب در مقایسه با شاهد سبب افزایش عملکرد بیولوژیک (9/5%)، عملکرد دانه (4/9 %)، طول ریشه (5/18%)، تعداد گره ریشه (7/19%) و حجم ریشه (9/21%) شد. نتایج نشان داد میکوریزا نیز عملکرد بیولوژیک (7/4 %)، عملکرد دانه (4%)، طول ریشه (8/12%)، وزن خشک ریشه (3/8 %) و حجم ریشه (7/11%) را افزایش داد. اثر متقابل سوپر جاذب و میکوریزا بر عملکرد بیولوژیک و دانه، طول ریشه و تعداد گرههای ریشه معنیدار شد. <br /> نتیجهگیری: کاربرد پلیمر سوپر جاذب و میکوریزا هر یک به تنهایی سبب بهبود صفات ریشه و عملکرد دانه شد اما کاربرد همزمان این دو عامل اثر بیشتری بر عملکرد و صفات مورد بررسی داشت. با توجه به کمبود منابع آب در کشور، کاربرد همزمان میکوریزا و پلیمر سوپر جاذب در شرایط کشت دیم نخود میتواند علاوه بر بهبود عملکرد، بستر را برای دستیابی به کشاورزی ارگانیک و پایداری سیستمهای کشاورزی و سلامت بیشتر محیط زیست مهیا سازد.دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمجله تولید گیاهان زراعی2008-739X10220170823Effects of Sowing Date and Planting Density on some of the Agronomic Traits and Di-allyl disulfide oxide (Allicine) Content of Garlic (Allium sativum L.)اثر تاریخ و تراکم کاشت بر برخی صفات زراعی و میزان دیآلیلدیسولفید اکسید گیاه دارویی سیر7585379510.22069/ejcp.2017.10808.1850FAعلیرضا ترابیکارشناس ارشد-دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر ریJournal Article20160317Effects of Sowing Date and Planting Density on some of the Agronomic Traits and Di-allyl disulfide oxide (Allicine) Content of Garlic (Allium sativum L.) <br /> Abstract<br /> Background and objectives: Garlic (Allium sativum L.) is one of the most important plants in Hamadan province. Hamadan province with more than 2000 ha of garlic growing areas ranks first in Iran about 62 percent of garlic of Iran is produced in agronomical farms of this province.<br /> Materials and methods: In order to evaluate the effects of sowing date and planting density on some of the agronomic traits and Di-allyl disulfide oxide (Allicine) content of Garlic, (Allium sativum L.), an experiment was conducted in the growing seasons of successive years of 2012- 2013 at the agronomical farms of Hamadan. In this research used from garlic as a medicinal herbaceous plant and the treat ments were various of sowing dates and different of planting density. The experiment performed as split plot layout based on a complete randomized block design with four replications. The main factor was the sowing date with three levels (7 th october -22 th october- 6 th november) and sub factor was plant density with three levels (40000, 80000 and 120000 plants / ha). The agronomic traits that studyed in this research were consist of: bulb diameter, bulb let weight, bulb let length, bulb let diameter, and Di-allyl disulfide oxide (Allicine) Content, and seeds of garlic provided from Hamadan natural resources and agricultural research center. Di-allyl disulfide oxide amount was measured by Gas Chromatography (GC). <br /> Results: The results showed that various of sowing date and different of planting density had significant effects on bulb diameter, a clove weight, clove length and diameter and percentage of Allicine. The interaction effects of different of sowing date and various of planting density had significant difference on percentage of Allicine, but no significant effect on other characters was seen. The highest bulb diameter and clove length was obtained from sowing date of 7th October and 120000 plants per hectare and the highest of clove weight and diameter were obtained from the combination of 7th October and 40000 plants per hectare. The results showed that maximum amount of Di-allyl disulfide oxide was obtained from the combination of 6 th November and 40000 plants / ha. <br /> Conclusion: Based on the result of this experiment, the sowing date of 6 th November and planting density 40000 plants in hectare is suitable to achieve ment to the highest and the best of produce and final yield and Di-allyl disulfide oxide (Allicine) Content of garlic as a medicinal herbaceous plant in Hamadan province.چکیده<br /> سابقه و هدف: سیر یکی از محصولات مهم زراعی و صادراتی استان همدان بهشمار میآید. سهم این استان از کل تولید سیر کشور حدود 62 درصد است. همچنین در حدود 2000 هکتار از کل سطح زیر کشت این محصول به این منطقه اختصاص دارد. مزیت نسبی و سطح زیر کشت بالای این محصول باعث شده که این گیاه دارویی جایگاه خاصی در کشاورزی این منطقه داشته باشد. از جمله مهمترین عوامل مدیریت زراعیِ مؤثر بر عملکرد و دیگر خصوصیات زراعی، تاریخ کاشت و تراکم بوته میباشد. با توجه به اهمیت کشت سیر در استان همدان این پژوهش بهمنظور تعیین مناسبترین تاریخ و تراکم کاشت سیر سفید همدان صورت پذیرفت.<br /> مواد و روشها: بهمنظور بررسی تأثیر تاریخ و تراکم کاشت بر برخی صفات زراعی گیاه دارویی سیر و میزان دیآلیل دیسولفید-اکسید، آزمایشی در سال زراعی 92 - 91 در مزرعهای زراعی واقع در فاصله ده کیلومتریِ غرب شهر همدان انجام گرفت. در این تحقیق از گیاه دارویی سیر(Allium sativum l.) استفاده گردید و تیمارهای مورد بررسی شامل تاریخ و تراکمهای مختلف کاشت بودند. آزمایش در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی به صورت کرتهای یکبار خرد شده و در چهار تکرار به اجرا در آمد. عامل اصلی زمان کاشت، در سه سطح 15مهر، 30 مهر و 15 آبان، و عامل فرعی تراکم کاشت نیز در سه سطح 40000، 80000 و 120000 بوته در هکتار گزینش شدند. صفات زراعی مورد بررسی شامل: قطر پیاز، وزن سیرچه، طول سیرچه، قطر سیرچه و میزان دیآلیل دیسولفیداکسید (آلیسین) بودند و سیرچههای مورد نظر از مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان همدان تهیه شدند. میانگین وزن سیرچههای مورد استفاده در هر واحد آزمایشی با توجه به تراکمِ در نظر گرفته شده به ترتیب حدوداً 880 گرم، 2/1 و 6/1 کیلوگرم بود و مقدار دیآلیل دیسولفید اکسید (آلیسین) نیز با استفاده از دستگاه کروماتوگراف گازی (GC) اندازه گیری شد.<br /> یافتهها: نتایج این آزمایش نشان داد که تاریخ و تراکم کاشت بر قطر پیاز، وزن، طول و قطر سیرچه و مقدار آلیسین، در سطح یک درصد تأثیر معنی داری داشته و اثرهای متقابل تاریخ و تراکم کاشت، تأثیر معنیداری بر میزان آلیسین نشان داد. با توجه به نتایج، بالاترین مقدار قطر پیاز و طول سیرچه از تیمار تاریخ کاشت 15 مهر و تراکم 120000 بوته در هکتار حاصل شد و بالاترین مقدار وزن سیرچه و قطر سیرچه از تیمار تاریخ کاشت 15 مهر و تراکم 40000 بوته در هکتار بدست آمد. همچنین، نتایج نشان داد که بالاترین درصد دی آلیل دی سولفید اکسید معادل (46/1 درصد) از تیمار تاریخ کاشت 15 آبان و تراکم 40000 بوته در هکتار حاصل شد.<br /> نتیجه گیری: با توجه بهیافتههای فوق و با در نظر گرفتن اهمیت تاریخ کاشت و تراکم بوته در زراعت محصول سیر در منطقه سردسیر همدان، و نیز با توجه به اهمیت ترکیبات شیمیایی سیر و به خصوص ماده مؤثره، با تأخیر در کاشت و کاهش تراکم بوته، بیشترین مقدار ماده مؤثره دیآلیلدیسولفیداکسید حاصل شد به نحوی که در این آزمایش، تاریخ کاشت 15 آبان و تراکم 40000 بوته در هکتار مناسبترین تیمارها جهت دستیابی به بیشترین مقدار از این ماده مؤثره بودند.دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمجله تولید گیاهان زراعی2008-739X10220170823Comparison of two critical nitrogen equations to estimate nitrogen nutrition index for maize in Pakdasht regionمقایسه دو معادله نیتروژن بحرانی در تخمین شاخص تغذیه نیتروژن گیاه ذرت برای منطقه پاکدشت87100379610.22069/ejcp.2017.11107.1866FAآرش رنجبردانشجوی دکتری گروه مهندسی آبیاری و زهکشی پردیس ابوریحان دانشگاه تهرانعلی رحیمی خوبعضو هیأت علمی دانشگاه تهران، پردیس ابوریحانمریم وراوی پوردانشیار گروه مهندسی آبیاری و زهکشی پردیس ابوریحان دانشگاه تهرانحامد ابراهیمیان طالشیاستادیار گروه مهندسی آبیاری و آبادانی دانشگاه تهرانJournal Article20160507Background and objectives: Monitoring nitrogen nutrition index (NNI) during the growing season can lead to improve fertilization management which will cause less damage for environment and water resources. The critical nitrogen concentration in plants can be obtained by critical nitrogen equations. Since determination of these equations is time consuming and costly, the equations which were proposed in other region have being usually used. But the results of the former studies have proved that climate variation, plant varieties and different agricultural managements can cause changes in these equations for new conditions. The main objective of this study was to verify and compare two nitrogen critical equations proposed in France and China, in order to estimate the NNI for maize in the region of Pakdasht.<br /> Materials and methods: Hence, maize (single cross 704) for a season was planted at the farm of Aburaihan College. Treatments set during the growing season based on different nitrogen levels, from low to high, and samples of plant were taken to measure dry matter (W) and the concentration of nitrogen in the plant (% N). They included seven different levels of nitrogen as control (N0), 50(N1), 100(N2), 150 (N3), 200(N4), 250 (N5) And 300 kg of nitrogen per hectare (N6) by urea (containing 46% nitrogen) and were designed by randomized complete blocks in three repetitions. In order to verify these critical nitrogen equations, the method which was proposed by Planet and Limaire (2000) was used. Eventually, for investigating the impact of each equation in estimating NNI, the variation range of calculated NNI and its relation with relative grain yield were obtained and compare with other results. <br /> Result: Generally, the results indicated the nitrogen critical equation which proposed in China was more compatible for Pakdasht region. The nitrogen status of the 14% data was overestimated by Chinese equation while nitrogen status of 21% data was estimated wrongly by the equation proposed for France. The less ranges of calculated NNI based on Chinese equation is other reason that show it’s rather accuracy in Pakdasht. Also by calculating NNI based on both equations, during growing season, it was demonstrated periods when treatments were encountered a lack of nitrogen. Finally it was indicated while calculating NNI based on both equation, during growing season, becomes less than 1.11, relative grain yield will decline. <br /> Conclusions: Generally results indicates that the proposed critical nitrogen equation in China was better tools for diagnosing maize nitrogen status in Pakdasht because of the similarity in climate condition. In addition the NNI based on Chinese equation was more compatible for maize (single cross) in Pakdasht climate. However, both equation had more errors in pakdasht than region for where was developed.سابقه و هدف: پایش شاخص تغذیۀ نیتروژن (NNI) در طول فصل رشد میتواند موجب بهبود مدیریت کوددهی شود که در نتیجه آن محیط زیست و منابع آب کمتر صدمه خواهند دید. غلظت نیتروژن بحرانی در گیاهان توسط معادلات نیتروژن بحرانی بدست می-آید. تعیین این معادلات پر هزینه و زمانبر است و به همین دلیل معمولا استفاده از معادلات ارائه شده در سایر مناطق ترجیح داده می-شود. اما نتایج مطالعات انجام شده نشان میدهد که تنوع اقلیم، ارقام گیاه و مدیریت کشاورزی میتوانند باعث تغییر معادلات نیتروژن بحرانی گیاهان در مناطق مختلف شود. لذا بررسی دقت و صحت این معادلات قبل از استفاده در مناطق و شرایط جدید ضروری است. هدف اصلی از این مطالعه صحت سنجی و مقایسه دو معادله نیتروژن بحرانی ارائه شده در فرانسه و چین به منظور تخمین NNI برای کشت ذرت در منطقه پاکدشت است. <br /> مواد و روشها: بدین منظور گیاه ذرت (رقم سینگل کراس 704) به مدت یک فصل در مزرعه پردیس ابوریحان بدون تنش رطوبتی کشت شد. تیمارهای آزمایش بر اساس سطوح مختلف نیتروژن، از کم تا زیاد، تعیین و در طول فصل کشت نمونههای گیاهی از این تیمارها برای اندازهگیری وزن ماده خشک (W) و غلظت نیتروژن موجود در گیاه (%N) برداشت شدند. در این مطالعه تیمارها شامل هفت سطح صفر به عنوان شاهد (N0)، 50(N1) ، 100(N2) ، 150 (N3)، 200(N4) ، 250 (N5) و 300 کیلوگرم نیتروژن در هکتار(N6) توسط کود اوره (حاوی 46% نیتروژن) و به صورت طرح بلوکهای کاملا تصادفی و با سه تکرار ایجاد شدند. به منظور صحت سنجی معادلات نیتروژن بحرانی مذکور، از روشی که توسط پلنت و لیمایر (2000) توصیه شده بود استفاده گردید. در ادامه به منظور بررسی تاثیر خطای هر معادله در تخمین NNI، دامنه تغییرات این شاخص در طول فصل کشت و همچنین رابطه آن با عملکرد نسبی دانه بدست آمد و نتایج با یکدیگر مقایسه شدند. <br /> یافتهها: به طور کلی نتایج نشاندهنده دقت بالاتر معادله نیتروژن بحرانی ارائه شده در چین نسبت به معادله پیشنهادی در فرانسه برای تعیین نیتروژن بحرانی ذرت در منطقه پاکدشت بود. به طوری که وضعیت نیتروژنی 14 درصد از دادهها توسط معادله پیشنهاد شده در چین به اشتباه بیشتر از حد بحرانی مشخص شده بود در حالی که معادله پیشنهاد شده در فرانسه وضعیت نیتروژن 21 درصد از دادهها را نادرست تعیین کرده بود. همچنین دامنه تغییرات NNI محاسبه شده برای منطقه پاکدشت بر اساس معادله نیتروژن بحرانی ذرت در چین کوچکتر از مقادیر نظیر بر اساس معادله پیشنهادی در فرانسه بود که این خود نشاندهنده سازگاری بیشتر معادله چینی با شرایط کشت ذرت در پاکدشت بود. همچنین با استفاده از هر دو معادله مشخص شد که کدام تیمارها و در چه زمانهایی در طول فصل کشت با کمبود نیتروژن مواجه بودند که نتایج بدست آمده بر اساس معادله نیتروژن بحرانی پیشنهادی در چین منطقی تر بود. در نهایت مشخص شد که چنانچه در طول فصل کشت مقدار NNI محاسبه شده بر اساس هر دو معادله کمتر از 11/1 شود، عملکرد نسبی کاهش خواهد یافت. <br /> نتیجه گیری: در حالت کلی نتایج بدست آمده حاکی از آن است که معادله نیتروژن بحرانی پیشنهادی در چین نسبت به معادله نظیر ارائه شده در فرانسه با دقت بهتری میتواند وضعیت نیتروژنی گیاه ذرت منطقه پاکدشت را تعیین کند که یکی از دلایل آن میتواند تشابه بعضی پارامترهای اقلیمی موثر در طول دوره کشت برای دو منطقه دشت شمالی چین و پاکدشت باشد. به همین ترتیب نیز مقادیر NNI محاسبه شده بر اساس این معادله نیز دقت بالاتری داشت. با این وجود، هر دو معادله خطای بیشتری نسبت به منطقهای که در آنجا توسعه یافته بودند داشتند.دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمجله تولید گیاهان زراعی2008-739X10220170823The effect of wind mechanical stress on some morphophysiologicall traits of two semi-dwarf and normal wheat (Triticum aestivum) cultivarsاثر تنش مکانیکی باد بر تعدادی از خصوصیات مورفوفیزیولوژیک دو رقم گندم (Triticum aestivum) پابلند و نیمه-پاکوتاه101114379710.22069/ejcp.2017.11465.1880FAریحانه خواجه پوردانشگاه فردوسی مشهدمجمد کافیدانشگاه فردوسی مشهداحمد نظامیدانشکاه فردوسی مشهدحمید رضا خزاعیدانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20160710Background and objectives: Mechanical stresses such as wind stress can have an important role in adaptation and ecophysiology of plants. Generally, reducing plant height, leaf area reduction, increased stem diameter; fresh and dry weight loss is the most common reactions of plants against mechanical stresses of wind. Wind blowing could increase respiration, transpiration and reduce the water content, so changes the chemical composition of the cell wall and changes in hormone production of plants. Moreover, by increasing the intensity of the wind stress may be plants face faced with lodging. Lodging impede the flow of water and nutrients needed by plants and prevents the flow of assimilated substrate in photosynthesis to the developing roots or seeds, as a result, kernel filling is impaired. As well as, lodging increases relative humidity in a plant community that lead to mold growth and spread of disease. Many areas of Iran facing with intense winds at the wheat reproduction stage, and due to the erectness of its culm, lodging could be happened. There is enough variation in tolerance of wheat cultivars against wind, therefore the effects of mechanical stress caused by the wind blowing in two wheat cultivars; Rowshan (tall and old) and Sirvan (new and semi-dwarf) were evaluated.<br /> Materials and methods: According to the above cases In order to evaluate the effects of mechanical stress caused by the wind blowing in the wheat, a three-factor factorial experiment in a completely randomized design with three replications was conducted in the experimental greenhouse of Ferdowsi University of Mashhad in 2014. The factors included the wind speed (5,10 and15meters per second) indifferent wind blowing duration (15, 30and45minutes) and two varieties of wheat; Roshan (tall and old) and Sirvan (new and semi-dwarf). For applying the treatments, pots were placed in a special chamber for mechanical wind stress in the same greenhouse. <br /> Results: Results showed that the amount of plant height, plant leaf number, height of first node after treatment applying, plant dry weight, were decreased with the increase of wind speed and wind duration in both the Sirvan and Roshan cultivars, the decrease was less in the Sirvan compared to the Roshan. In both cultivars the greatest amount of above mentioned traits were observed in control treatment without wind. According to the experimental observations, it can be argued that the lodging caused by the wind leads to damage in the plant. It seems that regarding more resistance of the Sirvan against lodging, the cultivar was less affected by damage caused by the wind. <br /> Conclusion: In general, Sirvan compared with Roshan, was less affected by wind stress and decreasing trend of the studied traits on Sirvan was less severe. Sirvan is a semi-dwarf cultivar that is resistant to lodging, that's why it seems that the cultivar was less impressed by increasing the speed and duration of the wind blowing.سابقه و هدف: تنش های مکانیکی از جمله تنش باد می تواند نقش مهمی را در سازگاری و اکوفیزیولوژی گیاهان داشته باشند. بطور کلی کاهش ارتفاع ساقه، کاهش سطح برگ، افزایش قطر ساقه و کاهش وزن تر و خشک معمول ترین عکس العمل گیاهان در برابر تنش های مکانیکی باد می باشند. وزش باد موجب افزایش تنفس و تعرق گیاه، کاهش در محتوی آب گیاه، تغییر ترکیب شیمیایی دیواره سلولی و تغییر در میزان تولید هورمون های گیاهی می شود. علاوه بر این با افزایش شدت تنش باد ممکن است گیاهان دچار خوابیدگی شوند. خوابیدگی مانع از جریان آب و عناصر غذایی موردنیاز گیاه و مانع از جریان مواد حاصل از فتوسنتز به ریشهها یا دانه های درحالتوسعه میشود که در نتیجه آن پر شدن دانهها مختل می شوند. همچنین در نتیجه خوابیدگی مقدار رطوبت نسبی در یک جامعه گیاهی افزایش می یابد که رشد قارچها و گسترش بیماریها از عواقب آن است. گندم گیاهی است که پس از سنبله دهی و سنگین شدن بخش انتهایی ساقه آن به خوابیدگی حساس تر می شود و باد شدید یکی از عوامل ورس در گندم می باشد. لذا اصلاح ارقام گندم به تنش باد یکی از اولویت های ارقام گندم در مناطق بادخیز کشور می باشد. از این رو این آزمایش با این هدف در دو رقم جدید و قدیم گندم انجام شد.<br /> مواد و روش ها: با توجه به مطالب ذکر شده، نظر به اهمیت ارزیابی اثرات تنش مکانیکی ناشی از وزش باد بر صفات رشدی و عملکردی گیاه گندم، آزمایشی در سال 1393 در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد، به اجرا درآمد. آزمایش بهصورت فاکتوریل سه عامله در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار انجام شد. فاکتورهای مورد بررسی شامل شدت جریان باد (صفر، 5،10و 15 متر بر ثانیه) و مدت زمان وزش آن (15، 30 و 45 دقیقه) بود که بر روی دو رقم گندم روشن (پابلند و قدیمی) و سیروان (پاکوتاه و جدید) اعمال شدند. گیاهان در شرایط گلخانه رشد داده شدند و برای اعمال تیمارها گلدانها دریک اتاقک مخصوص اعمال تنش مکانیکی باد قرار گرفتند. <br /> یافته ها: نتایج نشان داد که ارتفاع گیاه، تعداد برگ، اندازه اولین میانگره بعد از اعمال تیمار، وزن خشک گیاه، محتوای نسبی آب برگ و مقدار فتوسنتز بهطورمعنیداری تحت تأثیر عوامل آزمایش قرار گرفتند. با افزایش سرعت وزش باد در هر دو رقم سیروان و روشن از میزان صفات ذکر شده کاسته شد، اما روند کاهش آن در رقم سیروان نسبت به رقم روشن کمتر بود. در هر دو رقم بیشترین مقدار صفات ذکر شده در تیمار شاهد بدون وزش باد مشاهده شد. علاوه بر این با افزایش مدت وزش باد از مقدار صفات ذکر شده کاسته شد، این در حالی بود که این کاهش در ارقام سیروان و روشن با روندی مشابه نداشت و رقم سیروان کمتر تحت تأثیر مدت وزش باد قرار گرفت. با توجه به مشاهدات آزمایشی، میتوان بیان کرد که خوابیدگی ناشی از وزش باد منجر به ایجاد خسارت مکانیکی در گیاه شد که به نظر میرسد با توجه به مقاومت بیشتر رقم سیروان در برابر خوابیدگی تأثیرپذیری این رقم نیز در برابر تنش مکانیکی حاصل از وزش باد نیز کمتر بود و درمجموع پاسخ بهتری را نشان داد. <br /> نتیجه گیری: به طورکلی رقم سیروان در مقایسه با رقم روشن، کمتر تحت تاثیر تنش باد قرار گرفت و روند کاهشی مربوط به صفات ذکر شده در رقم سیروان از شدت کمتری برخوردار بود. رقم سیروان نیمه پاکوتاه بوده و در برابر خوابیدگی دارای مقاومت است، به همین دلیل به نظر می رسد در برابر افزایش سرعت و مدت وزش باد کمتر تحت تاثیر قرار گرفت.دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمجله تولید گیاهان زراعی2008-739X10220170823Effect of Brassinosteroide on yield potential and yield components of safflower
(Cartahamus tinctorius L.) under different irrigation regimesبررسی اثر کاربرد براسینواستروئید بر پتانسیل عملکرد و اجزای عملکرد ارقام گلرنگ بهاره (Cartahamus tinctorius L.) تحت رژیم های مختلف آبیاری115126379810.22069/ejcp.2017.11616.1891FAمهناز ظفریدانشجوی دانشگاه محقق اردبیلیعلی عبادیهیات علمی دانشگاه محقق اردبیل0000-0002-3951-6747سدابه جهانبخش گده کهریزهیات علمی دانشگاه محقق اردبیلمحمد صدقیهیات علمی دانشگاه محقق اردبیلJournal Article20160807Background and objectives: Safflower is cultivated for a long time in the past. This plant is tolerant to drought and salinity stress. Water limitationrestrictsthe crop production inmanyparts of the world, especially in arid andsemi-arid regions.The aim of this study was selection proper varietie of safflower to drought conditionsin cold regions and wasincreasing safflower tolerance to these conditions. Since the safflower is one of the oil important seeds, so this plant was selected for this study. And because so far in Ardebil, safflower widely in farms agricultural not cultivated as an useful oilseed crop has been , Decided by measuring the yield traits in rainfed conditions in area Ardabil, under consumption brassinosteroide and nonconsumption it, if appropriate and affordable performance was we it to farmers promote.<br /> Materials and methods: In order to investigate the effect of water deficitstress on some physiological traits of safflower, an experiment carried out in Agricultural Research Station of University of MohagheghArdabili in 2014, as a split plot factorial based on randomized complete block design with three replications.The main factor was three irrigation schedules as irrigation after 80, 120 and 150 mm evaporation of the class A pan, and subplots, consisted of three safflower cultivars (Goldasht, Sina and Faraman) and two levels of Brassinosteroid (control and 10 -7 M).<br /> Results: The results showed that drought stress reduced plant height, harvest index, biological yield, seed yield and seed yield components of safflower. In height, the highest share belonged to Sina, and because Goldasht dwarf, had the lowest plant height. In Faraman and Goldasht respectively the highest and lowest number of seeds in Capitol, and number of Capitol in plant obtained. But in thousand seed was the opposite, because between the number of seeds in the absorption of nutrients competition arisen, and result, one cultivar with highest number of seeds in capitol and capitol in plant, of lowest seed weight enjoys. In seed yield, Sina and Goldasht were in same statistical range, but Faraman of highest seed yield was enjoys. In biological yield, Faraman highest share, and Goldasht the lowest share had. But in harvest index three cultivar were in one statistical domains were. And water use efficiency, Cena was more efficient than other cultivars in mild and severe stress. Brassinosteroide consumption result, improved in height, yield cumponent, seed yield, biological yield, harvest index and WUE was.<br /> .<br /> Conclusion: Conclusion The result showed that just trait water use efficiency, interaction betwen irrigation and cultivar was significant. Thus that in control, Sina and Goldasht were in a same statistical range and had more water use efficiency than Faraman. But in mild and severe stress respectively, sina was more than Goldasht and Faraman. In other cases, the interaction effect was not significant. Therefore based on main effects, in cold regions like Ardabil Faraman cultivar between three varieties cultivated had better growth and enjoyed of highest capitol at the plant, seed at the Capitol, seed yield and biological yield. Sina cultivar had the highest plant height. And Goldasht accounted for the highest seed weight. With tensions rising, the amount yield and its components was reduced. Also Brassinosteroide consumption, result to increase water absorption and improve plant growth, and thereby improve seed yield and biological yield was.سابقه و هدف:گلرنگ سابقه طولانی کشت وکار در جهان دارد و به عنوان یک گیاه مقاوم به تنش شوری و خشکی مطرح است. تنش کمآبی یکی از مشکلات تولید فراوردههای کشاورزی در بسیاری از نقاط دنیا به ویژه مناطق خشک و نیمه خشک است. هدف ازاین مطالعه بررسی اثر تنش کمآبی بر برخی خصوصیات فیزیولوژیک گلرنگ بهاره و انتخاب نوع مناسب ازگلرنگ به شرایط دیم در مناطق سرد، وافزایش تحمل گلرنگ به این شرایط بود. از آنجا که دانه گلرنگ جزء دانه-های روغنی سالم و مرغوب میباشد؛ بنابراین گلرنگ برای این پژوهش انتخاب گردید. و بخاطر اینکه تاکنون در اردبیل، گلرنگ به عنوان یک گیاه دانه روغنی مفید در سطح زراعی وسیع کشت نشده است، تصمیم گرفتیم با اندازه گیری صفات عملکرد در شرایط دیم در این منطقه، و تحت هر دو شرایط مصرف براسینواستروئید و عدم مصرف آن، در صورت مناسب بودن عملکرد و مقرون به صرفه بودن آن به کشاورزان منطقه ترویج کنیم. <br /> مواد و روش: این آزمایش در سال 1392 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه محقق اردبیلی به صورت اسپیلت پلات فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. عامل اصلی آبیاری پس از 80، 120 و 160 میلیمتر تبخیر از تشتک کلاس A و عامل فرعی سه رقم گلرنگ بهاره (گلدشت، سینا و فرامان) و تنظیم کننده رشد براسینواستروئید (شاهد (0) و 7- 10مولار) بودند. <br /> یافتهها: نتایج نشان داد که تنش خشکی شاخص برداشت، ارتفاع گیاه، عملکرد دانه، عملکرد زیستی و اجزای عملکرد دانه را کاهش داد. در ارتفاع بوته بیشترین سهم به سینا تعلق داشت و چون گلدشت رقمی پاکوتاه است از کمترین ارتفاع بوته برخوردار بود، در فرامان و گلدشت به ترتیب بیشترین و کمترین تعداد دانه در کاپیتول و تعداد کاپیتول در بوته بدست آمد، اما در هزاردانه برعکس بود، چون بین تعداد دانه در جذب مواد غذایی رقابت بوجود آمده و رقمی با بیشترین تعداد دانه و کاپیتول از کمترین وزن هزاردانه برخوردار خواهد بود. در عملکرد دانه که حاصل اجزای عملکرد است، سینا و گلدشت در یک دامنه آماری بودند، و فرامان از عملکرد بیشتری برخوردار بود. در عملکرد زیستی فرامان از بیشترین سهم، و گلدشت از کمترین سهم برخوردار بود. اما در شاخص برداشت هر سه رقم در یک دامنه آماری بودند. و در کارایی مصرف آب، سینا کارامدتر از دو رقم دیگر در تنش ملایم و شدید بود. مصرف براسینواستروئید منجر به بهبود ارتفاع، اجزای عملکرد، عملکرد دانه، عملکرد زیستی، شاخص برداشت و کارایی مصرف آب لحظه ای شد. <br /> نتیجهگیری: نتیجه تجزیه واریانس نشان داد که تنها در صفت کارایی مصرف آب اثر متقابل آبیاری در رقم معنی دار بود. به این حالت که در شاهد، سینا و گلدشت در یک دامنه آماری بوده و بیشتر از فرامان از کارایی مصرف آب برخوردار بودند. اما در تنش ملایم و شدید به ترتیب، سینا بیشتر از گلدشت و فرامان بود. در بقیه موارد اثرات متقابل معنی دار نشد. بنابراین بر اساس اثرات اصلی، در منطقه سردسیر اردبیل در شرایط دیم و دارای تنش خشکی بین سه رقم کشت شده، رقم فرامان رشد بهتری داشت و از بیشترین تعداد کاپیتول در بوته، دانه در کاپیتول، عملکرد دانه و زیستی برخوردار بود. رقم سینا از بیشترین ارتفاع بوته برخوردار بود و اما گلدشت بیشترین وزن هزار دانه را به خود اختصاص داد. در بین سطوح تنش نیز با افزایش تنش از میزان اجزای عملکرد و عملکرد کاسته میشد. همچنین مصرف براسینواستروئید، منجر به افزایش جذب آب و بهبود رشد گیاه، و در نتیجه بهبود عملکرد دانه و زیستی شد.دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمجله تولید گیاهان زراعی2008-739X10220170823Influence some agronomical factors on the Critical Period of Weed Control in Soybeanتاثیر چند عامل زراعی بر دوره بحرانی کنترل علفهای هرز سویا127139379910.22069/ejcp.2017.11623.1892FAحمید صالحیانعضو هیات علمیرمضان پیرویکارشناس مرکز تحقیقات بایع کلای نکاJournal Article20160808Background and objectives. The critical period of weed control (CPWC) refers to a part of crop growing season in which weeds should be removed in order to prevent maximum crop loss due to weed competition. Major factors which can influence the CPWC are planting date, cultivar and crop density. Planting date is impressive on the weed-crop interference. Soybean cultivars are different from the viewpoint of competition with each other. This subject maybe related to competitive or allopathic characteristics. Crop plant density also has an inhibitory effect on the weed density. About these factors have not done any study. <br /> Material and Methods. This research was done in two separates experiment in a field that located in Sari Dashte Naz agronomical company. The first experiment done in split plot factorial and RCB design with three replications in 2013. Treatments were planting date in two levels (5 June and 24 June) as main factor and cultivar in two levels (033 and Agili) and weeding (with 12 weeding time) in factorial interactions as sub factor. Second experiment with split plot form, two factors in RCB format and three replications operated. First factor was planting density in two levels (31 and 42 p m-2) and second factor was different management (removal and weedy treatments). Treatments were placed in two groups based on soybean growth stages in both study. In the first set, the crop was kept weed-free until the growth stages of emergence, 1-trifoliate, 3-trifoliate, 5-trifoliate and flowering. The beginning and end of the CPWC based on 5% loss of the marketable seed loss, was determined by fitting Logistic and Gompertz equations to the relative yield data representing increasing duration of weed interference and weed-free period for three factors. <br /> Results. According to 5% acceptable yield loss beginning of CPWC for early and late planting date estimated 29 and 359 Degree Day After Planting(DDAP) and ending of CPWC were 1678 and 1258 DDAP. Appropriate sooner opportunity such as irrigation and fertilization in early planting , gave more time to weeds in order to germination and competition with soybean and resulted in become longer CPWC. Mean weed density was 77 p m-2 and dominant species were Velvetleaf, Black nightshade and Redroot Pigweed. The beginning of CPWC was uniform for both cultivars but duration CPWC was longer in Agili. 033 had more growth rate and could close sooner canopy. For these reasons its CPWC was shorter. With increasing crop density there was not any CPWC. This finding was described through weed density reduction especially redroot pigweed which required to light for germinating. <br /> Conclusion. Differences in CPWC due to planting date documented in this study highlight the need for a greater understanding of environmental factors affecting competition for limited resources. A practical implication is that EARLY soybean requires more intensive weed management than LATE soybean, at least in the north-east Iran. On the whole late planting with more density and using 033 cultivar, not only can reduce herbicide dose but also deduct risk injury to the next crop in rotation.سابقه و هدف. دورهی بحرانی کنترل علفهای هرز بعنوان مقطعی از چرخه زندگی گیاه زراعی تعریف میشود که تداخل علفهای هرز در آن منجر به بیشترین کاهش عملکرد میگردد. از عوامل موثر بر این دوره میتوان به تاریخ، رقم مورد کاشت و تراکم گیاهیاشاره کرد. تاریخ کاشت گیاه زراعی بر تداخل با علفهای هرز تاثیرگذاراست. ارقام سویا از نظر قدرت رقابت با یکدیگر متفاوتند که ممکن است مربوط به ویژگیهای رقابتی و یا آللوپاتی آنها باشد. تراکم گیاه زراعی نیز روی جمعیت علفهای هرز خاصیت بازدارندگیدارد. در مورد تاثیر این سه عامل تاکنون در منطقه کار پژوهشی انجام نشده است. <br /> مواد و روشها. این مطالعه در دو آزمایش جداگانه در سال 1392 در مزرعهای واقع در شرکت زراعی دشت ناز ساری انجام شد. آزمایش اول به صورت اسپلیت پلات فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار اجرا شد. تیمارهای آزمایش شامل تاریخ کاشت در دو سطح(16 خرداد و4 تیر ماه) به عنوان عامل اصلی و رقم(شامل ارقام 033 و آجیلی) و عامل وجین(با 12 تیمار زمان وجین) بصورت فاکتوریل به عنوان عامل فرعی بودند. آزمایش دوم با آرایش اسپلیت پلات با دو عامل و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 24 تیمار و سه تکرار به اجرا درآمد. عامل اول تراکم کاشت سویا در دو سطح(31 و 42 بوته در متر مربع) وعامل دوم شامل انواع مدیریتهای زمانی کنترل و رقابت علف هرز(12 سطح) بود. تیمارها بر اساس مراحل نموی سویا در دو گروه در هر دو آزمایش قرار گرفتند. تیمارهای عامل وجین به دو دسته تداخل علفهای هرز تا مراحل صفر(سبز شدن)،5,3,1 برگی وگلدهی و تیمارهای کنترل علفهایهرز تا مراحل یاد شده تقسیم شد. با در نظر گرفتن تیمار تداخل علفهای هرز تا مرحله صفر به عنوان شاهد بدون علفهرز، این دو دسته از تیمار به ترتیب با توابع لجستیک وگامپرتز برازش داده شد و دوره بحرانی علفهای هرز برای سه عامل تاریخ کاشت، رقم و تراکم تعیین گردید. <br /> یافتهها. با احتساب 5 درصد کاهش عملکرد قابل قبول، شروع دوره بحرانی کنترل علفهای هرز برای کاشت زود و دیر سویا به ترتیب 29 و 359 درجه روز، و پایان دوره در 1678 و 1258 درجه روز پس از کاشت برآورد گردید. فرصت زودتر مساعد اعم از آبیاری و کودهی در کاشت زود، به علفهای هرز مهلت بیشتری برای جوانهزنی و رقابت با سویا داده و منجر به طولانیتر شدن این دوره گردید. متوسط تراکم علفهایهرز در طول آزمایش اول 77 بوته در متر مربع و علفهای هرز غالب، گاو پنبه، تاج ریزی وتاج خروس بودند. شروع دوره بحرانی برای هر دو رقم یکسان، ولی مدت دوره برای رقم آجیلی طولانیتر بود. رقم 033 به علت سرعت رشد بیشتر و قابلیت بستن زودتر کانوپی گیاهی، دوره بحرانی کنترل علفهای هرز کوتاهتری داشت. با افزایش تراکم سویا محدودهای برایدوره بحرانی کنترلعلفهای هرز برآورد نگردید. این موضوع از طریق کاهش تراکم علفهای هرز بخصوص تاج خروس که بذور آن جهت جوانهزنی به نور محتاج است توجیه شد. <br /> نتیجهگیری. اختلاف در دوره بحرانی به علت تاریخ کاشت ضرورت توجه بیشتر به تاثیر فاکتورهای محیطی موثر بر رقابت را در شرایط محدودیت منابع روشن نمود. تاریخ کاشت زود نیاز به کنترل شدیدتر علفهای هرز را میطلبد. در این مطالعه مشخص شد کاشت دیرتر سویا با تراکم بیشتر و استفاده از رقم 033 ضمن کاهش استفاده از علف کش، ریسک آسیب به محصول در سال بعد را کم میکند.دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمجله تولید گیاهان زراعی2008-739X10220170823Effect of temperature during grain filling stage on some grain quality characteristics of rice under different local climates in Mazandaran provinceاثر دما در مرحله پر شدن دانه بر برخی صفات کیفی دانه برنج در شرایط اقلیمی مازندران141154380010.22069/ejcp.2017.11875.1911FAناهید فتحیمازندارن، کیلومتر 8 جاده آمل به بابل مؤسسه تحقیقات برنج آملهمت اله پیردشتیمعاون پژوهشکدهمرتضی نصیریمازندارن، کیلومتر 8 جاده آمل به بابل مؤسسه تحقیقات برنج آملاسماعیل بخشندهساری، میدان خزر، کیلومتر 9 جاده فرح آباد، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری، پژوهشکده ژنتیک و زیستفناوری کشاورزی طبرستانJournal Article20160924Background and objectives: Grain quality (GQ) in rice is one of the most important factors in the pricing and marketability by consumers. Development and production of rice cultivars with high GQ is also important in the breeding programs. GQ is highly affected by genetic and environmental factors such as temperature (T, °C). Therefore, this study aimed to investigate the effect of different local climates on GQ of two different rice cultivars (cvs. ‘Tarom Hashemi’ and ‘Shiroudi’) and also to quantify the relationships between GQ with average air temperatures (AAT) during the reproductive stage of rice (from anthesis stage (50% of flowers opened) to harvesting time) at the paddy fields of Babolsar, Amol and Polesefid cities in Mazandaran province. <br /> Materials and methods: Three field experiments were conducted separately based on the randomized complete blocks design with four replications, in the paddy fields of Babolsar (–21 m under sea level, asl), Amol (+24 m asl) and Polesefid (+625 m asl) cities in northern Iran in 2014. All agronomic managements were done based on local recommendations in each region. Moreover, all studied traits were measured in the grain quality laboratory at Rice Research Institute of Iran, Deputy of Mazandaran (Amol) three months after harvesting. <br /> Results: The results indicate that the effects of different local climates were statistically significant on the content of amylose, protein, gelatinization temperature, gel consistency and, grain length and width after cooking (P < 0.01). In all traits, the values related to Polesefid were better (with a high GQ) than both Amol and Babolsar which can be resulted in lower T during the reproductive stage, particularly in the grain filling stage. A general equation could describe the relationships between studied traits with AAT as well as. In general, amylose content (1.9 and 0.9 %, respectively), grain length after cooking (0.33 and 0.14 mm, respectively), grain elongation (0.05 and 0.04, respectively) and gelatinization temperature (0.98 and 0.47 °C, respectively) increased linearly per Celsius (°C) increase in AAT in both ‘Tarom Hashemi’ and ‘Shiroudi’, respectively. Moreover, protein content (0.8 and 0.4 %, respectively), grain width after cooking (0.06 and 0.08 mm, respectively) and gel consistency (15.2 and 5.2 mm, respectively) decrease linearly per Celsius (°C) increase in AAT in both ‘Tarom Hashemi’ and ‘Shiroudi’, respectively.<br /> Conclusion: based on our findings in this study, GQ variation depended to T can simply be quantified in both cultivars (‘Tarom Hashemi’ and ‘Shiroudi’) under different local climates conditions of Mazandaran.سابقه و هدف: کیفیت دانه برنج یکی از عوامل مهم در قیمتگذاری و بازارپسندی آن توسط مصرفکنندگان محسوب میشود. توسعه و تولید ارقام با کیفیت بالا یکی از اهداف مهم در برنامههای اصلاحی است. کیفیت دانه برنج علاوه بر عوامل ژنتیکی به شدت تحت تأثیر عوامل محیطی از قبیل دما میباشد. اما تا به امروز مطالعات اندکی در مورد کمّیسازی اثر دما بر کیفیت دانه برنج ارقام بومی در کشور اجرا شده است. بنابراین، این آزمایش با هدف بررسی تأثیر اقلیمهای متفاوت محلی بر برخی صفات کیفی دانه دو رقم بومی و اصلاحشده برنج (’طارم هاشمی‘ و ’شیرودی‘) و کمّیسازی روابط بین صفات کیفی با میانگین دمای هوا در طول دوره زایشی (از مرحله 50 درصد گلدهی تا رسیدگی برداشت) در سه منطقه شامل شهرستانهای آمل، بابلسر و پلسفید از استان مازندران اجرا شد. <br /> مواد و روشها: سه آزمایش به طور مجزا در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار در سه منطقه شامل بابلسر (با ارتفاع 21 متر پایینتر از سطح آبهای آزاد)، آمل (با ارتفاع 24 متر بالاتر از سطح آبهای آزاد) و پلسفید (با ارتفاع 625 متر بالاتر از سطح آبهای آزاد) در سال 1393 بر روی دو رقم ’طارم هاشمی‘ و ’شیرودی‘ اجرا گردید. عملیات کاشت، داشت و برداشت در هر یک از مناطق مطابق با عرف همان منطقه و در شرایط مطلوب مدیریتی انجام شد. همچنین، کلیه صفات کیفی برنج سه ماه بعد از برداشت در آزمایشگاه کیفیت بذر معاونت موسسه تحقیقات برنج کشور در مازندران (آمل) اندازهگیری گردید. <br /> یافتهها: نتایج نشان داد که اثر اقلیمهای متفاوت محلی بر برخی از صفات همچون درصد آمیلوز، درصد پروتئین، دمای ژلاتینه شدن، قوام ژل و طول و عرض دانه بعد از پخت به طور آماری در سطح احتمال یک درصد معنیدار گردید. دانه برنج تولید شده در مزارع پلسفید از نظر کلیه صفات کیفی اندازهگیری شده نسبت به مزارع آمل و بابلسر از کیفیت بالاتری برخوردار بودند که علت آن را میتوان به وقوع میانگین دمای هوا پایینتر در طول مرحله زایشی برنج بهویژه مرحله پر شدن دانه در این منطقه نسبت داد. یک معادله خطی توانست تا به خوبی تغییرات صفات مورد مطالعه را در مقابل دما هوا توصیف کند. بهطور کلی، به ازای افزایش هر یک درجه سانتیگراد در میانگین دمای هوا در ارقام ’طارم هاشمی‘ و ’شیرودی‘ صفات کیفی مانند درصد آمیلوز دانه (بهترتیب 9/1 و 9/0 درصد)، طول دانه بعد از پخت (بهترتیب 33/0 و 14/0 میلیمتر)، نسبت طویل شدن دانه (بهترتیب 05/0 و 04/0) و دمای ژلاتینه شدن (بهترتیب 98/0 و 47/0 درجه سانتیگراد) کاهش یافت. در مقابل، درصد پروتئین (بهترتیب 8/0 و 4/0 درصد)، عرض دانه بعد از پخت (بهترتیب 06/0 و 08/0 میلیمتر) و قوام ژل (بهترتیب 2/15 و 2/5 میلیمتر) افرایش نشان دادند.<br /> نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این مطالعه به سادگی میتوان تغییرات کیفیت دانه برنج در واکنش به دما را در هر دو رقم ’طارم هاشمی‘ و ’شیرودی‘ تحت شرایط اقلیمهای متفاوت محلی مازندران کمّیسازی کرد.دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمجله تولید گیاهان زراعی2008-739X10220170823ALLEVIATORY ACTIVITIES IN MYCORRHIZAL TOBACCO PLANTS SUBJECTED TO INCREASING CHLORIDE IN IRRIGATION WATERفعالیتهای بهبود دهنده قارچ میکوریزا در بوته های توتون در مواجهه با افزایش غلظت کلر در آب آبیاری155174380110.22069/ejcp.2017.11984.1924FAصفاهانی علیرضاگروه زراعت، دانشگاه پیام نور، صندوق پستی 4697-19395- تهران- ج.ا.ایراناسماعیل یساریگروه زراعت، دانشگاه پیام نور، صندوق پستی 4697-19395- تهران- ج.ا.ایرانفرود بذر افشانگروه زراعت، واحد فیروز آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، فیروز آباد، ایرانرضا نوراگروه زراعت، دانشگاه پیام نور، صندوق پستی 4697-19395- تهران- ج.ا.ایرانJournal Article20161023Background and objectives: Excessive quantities of chloride in the cured leaf reduce the rate of burn and cause certain adverse effects such as increased hygroscopicity, dinginess, uneven colors and undesirable odors in cured tobacco leaves. Arbuscular mycorrhizal fungi (AMF) are associated with the roots of over 80% terrestrial plant species including halophytes, hydrophytes and xerophytes. AMF have been shown to promote plant growth and salinity tolerance; they promote salinity tolerance by employing various mechanisms. To date, no information is available about the interaction between of AM fungi and high chloride concentration in irrigation water on the agronomical and physiological responses of tobacco.<br /> Material and Methos: Field experiments were conducted in the field research of Payame Noor University, Gorgan, Golestan province, Iran during two years (2012-2013). A factorial randomized block design with four replications on agronomic and chemical properties of Virginia tobacco (cv. K-326, included two mycorrhizal (Rhizophagus irregularis) levels (with AM, AM+ or without AM, AM-) and four chloride levels in irrigation water (C1-C4); Chloride was added to the water as CaCl2. The fact that the10 mg Cl L-1 concentration in water is considered very low and without adverse effects on tobacco, leads us to the decision to take this chloride concentration as control. <br /> Results: Mycorrhizal plants had significantly higher uptake of nutrients in shoots and number of leaves regardless of intensities of chloride stress. The cured leaves yield of AM+ plants under C2-C4 chloride stressed conditions was higher than AM- plants. Leaf chloride content increased in linearly with the increase of chloride level while AMF colonized plants maintained low Cl content. AM+ plants produced tobacco leaves that contain significantly higher quantities of nicotine than AM- plants. AM inoculation ameliorated the chloride stress to some extent. Antioxidant enzymes like superoxide dismutase (SOD), catalase (CAT), ascorbate peroxidase (APX) and glutathione reductase (GR) as well as non-enzymatic antioxidants (ascorbic acid and glutathione) also exhibited decrease with chloride treatment. Chloride stress caused great alterations in the endogenous levels of growth hormones with abscisic acid showing increment. AMF inoculated plants maintained higher levels of growth hormones and also allayed the negative impact of chloride.<br /> Conclusion: Based on the previuos results it is preferable to use irrigation water with chloride concentration below 25 mg L-1 since at this level the chloride concentration in the leaves remained around 1%. On the other hand, the chloride level of 40 mg L-1 in irrigation water in combination with AMF can be considered as the threshold upper limit. In such high concentrations the use of AMF are recommended, because keep the leaf chloride concentrations around the acceptable level.سابق و هدف: مقادیر بیش از حد کلر در برگ توتون، میزان سوزش را کاهش میدهد و باعث عوارض جانبی خاصی مانند افزایش رطوبت، تیرگی، رنگهای ناهمگون و بوی نامطلوب در برگ میشود. قارچ آربوسکولار میکوریزا با ریشههای بیش از 80 درصد از گونههای خشکیزی از جمله گیاهان نمک دوست، آب دوست و خشکی پسند در ارتباط است. نقش قارچ میکوریزا برای ارتقا رشد گیاه و تحمل به شوری ثابت شده است. قارچ میکوریزا مقاومت در برابر شوری را با استفاده از مکانیسمهای مختلف افزایش میدهند. تا به امروز، هیچ اطلاعاتی در مورد تعامل بین قارچهای میکوریزا و توتون در مواجه با غلظتهای بالای کلر در آب آبیاری و عکسالعمل بوتههای توتون در دسترس نیست.<br /> مواد وروشها: این آزمایش در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه پیامنور گرگان استان گلستان در طول مدت دو سال زراعی (1392-1391) انجام شد. آزمایش بصورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در 4 تکرار اجرا شد، فاکتورهای آزمایش شامل 1- قارچ میکوریزا Rhizophagus irregularis در دو سطح (با قارچ، AM+ و بدون قارچ، AM-) و 2- غلظت کلرید در آب آبیاری در چهار سطح (10، 40، 70 و 100 میلیگرم کلر در لیتر؛ (C1-C4، منبع کلر مورد استفاده کلرید کلسیم بود و غلظت 10 میلیگرم کلر در لیتر، فاقد عوارض جانبی روی توتون است لذا این غلظت از کلر به عنوان شاهد انتخاب شد. رقم توتون ویرجینیایی انتخابی در این مطالعه K-326 بود.<br /> یافتهها: بوتههای توتون میکوریزایی بطور قابل توجهی جذب بالاتر عناصر غذایی در برگ و تعداد برگ، بدون در نظر گرفتن شدت تنش کلرید داشتند. عملکرد برگ بوتههای AM+ بالاتر از گیاهان AM-، تحت شرایط تنش کلر C2-C4 بود. محتوای کلر برگ با افزایش غلظت کلر آب آبیاری به شکل خطی افزایش مییابد، در حالی که گیاهان AM+ محتوای کلر کمتری را نشان دادند. محتوای نیکوتین برگهای تولید شده توسط بوتههای توتون AM+ نسبت به گیاهان AM-، بطور قابل توجهی بالاتر بودند. آنزیمهای آنتی اکسیدان مانند سوپراکسید دسموتاز، کاتالاز، آسکوربات پراکسیداز و گلوتاتیون ردوکتاز بعلاوه آنتی اکسیدانهای غیر آنزیمی شامل اسید آسکوربیک و گلوتاتیون، تغییرات زیادی را با تیمار کلرید به نمایش گذاشتهاند. تنش کلر باعث کاهش در سطوح داخلی هورمون رشد و افزایش اسید آبسزیک گردید. بوتههای تلقیح شده با قارچ (AM+) سطوح بالاتری از هورمون رشد را حفظ نمودند و همچنین تاثیر منفی کلرید را تا حدی تعدیل کردند. <br /> نتیجهگیری: بر اساس نتایج بدست آمده غلظت قابل قبول کلر در برگ توتون ویرجینیا باید کمتر از 1٪ باشد. برگهای با غلظت بالاتر کلر از کیفیت پایینتر همراه با کاهش میزان سوزش، برخوردارند. بر اساس نتایج بالا بهتر است از آب آبیاری با غلظت کلر زیر 25 میلی گرم در لیتر استفاده شود زیرا در این سطح، غلظت کلر در برگ حدود 1٪ باقی میماند. اما از سوی دیگر، سطح کلر 40 میلیگرم در لیتر در آب آبیاری در زمان تلقیح توتون با قارچ میکوریزا میتواند به عنوان حد آستانه بالاتر در نظر گرفته شود. در چنین غلظتهای بالایی استفاده از قارچ میکوریزا توصیه میشود، زیرا غلظت کلر برگ را در حدود سطح قابل قبول نگه میدارد.دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمجله تولید گیاهان زراعی2008-739X10220170823Comparison of wheat yield between common and modern management wheat cropping systems using Geographical Information System approachمقایسه عملکرد گندم در سامانههای زراعی تحت مدیریت رایج و پیشرفته با استفاده از GIS178198380210.22069/ejcp.2017.8224.1619FAسعید محموداندانشجوبهنام کامکاردانشیار گروه زراعت دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانامید عبدیکارشناس ارشد اداره منابع طبیعی استان گلستانناصر باقرانیاستادیار مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان گلستانJournal Article20141216Background and objectives: One of the important tasks of agronomy is determining those environmental factors limiting crop yield in a given area. To this end, there is no perfect method, because a lot of heterogeneity and interaction between the environment and crop management, that allows statistical analysis does not provide full. One of the methods that can be used to analyze the factors limiting the yield is prioritizing these factors through ranking. The purpose of this research was finding appropriate management practices and recommendations to increase wheat yield in inefficient agroecosystems. For this purpose, wheat yield was compared in common and modern agricultural systems to determine differences in the management of these systems. Because the difference in yield can also resulted from a reason other than differences in farm management, the statusof these systems was also investigated from the perspective of topography, climate, soil, economic and social indices.<br /> Materials and methods: This study was aimed to compare wheat yield in both modern and common wheat fields using Geographical Information System in the Golestan farm lands. For this, 68 and 10 fields were selected for common and modern (Nemoune field) fields respectively in growing season of 2012-2013. In order to investigate on climatic and topographic state of studied area, 51 synoptic and rain-recording stations from Golestan province and 32 synoptic stations including neighbor provinces (Mazandaran, Semnan and North khorasan), and digital elevation model (DEM, 20 m) were used. The information about farm management options and social state of farmers were obtained by personal interview or filling questionnaires.<br /> Results: Fields data analysis showed a significant relation between yield and other factors including irrigation, top dress times of nitrogen, micronutrients application, machinery, variety type, residue management, fungicides application, last summer and autumn rotation, professional education of farmers, and sowing date. Regression analysis results also showed nitrogen quantity in second top-dressing and land cultivation area were as the most important quantitative factors affected wheat yield. Environmental indices assessment revealed that quality of aforementioned factors was better in common fields than modern fields, while yield was higher in modern fields. Base on results, management quality is the most important factor which affects wheat yield, and improved management could enhance the yield in common fields.<br /> Conclusion: So the farms that have good environmental qualities, but poor crop management, there is hope that we can increase the yield per unit area. In this context, improving the management of common agricultural farms can be considered as a long-term plan.سابقه و هدف: بررسی عملکرد و دلایل تفاوت عملکرد در سامانههای زراعی میتواند به یافتن راهکارهایی منجر شود که با استفاده از آنها میتوان تولید را در مقیاس کلان منطقهای افزایش داد. یکی از وظایف مهم علم زراعت تعیین عوامل محیطی و زراعی محدودکننده عملکرد در یک ناحیه معین است. هیچ روش کاملی برای این منظور وجود ندارد، زیرا ناهمگونی و اثرات متقابل زیادی در محیط و مدیریت زراعی وجود دارد که اجازه تجزیه و تحلیل آماری کامل را میسر نمیسازد. یکی از روشهایی که میتوان از آن برای تجزیه و تحلیل عوامل محدودکننده عملکرد استفاده کرد، اولویتبندی این عوامل از طریق رتبهبندی است. مهمترین هدف از انجام این تحقیق، پیدا کردن راهکارهای مدیریتی مناسب و توصیه آن جهت افزایش عملکرد گندم در سامانههای زراعی ناکارامد بود. بهاین منظور عملکرد گندم در سامانههای زراعی رایج و پیشرفته مورد مقایسه قرار گرفت تا اختلافات مدیریتی در این سامانهها مشخص شود. از آنجا که اختلاف در عملکرد میتواند دلیلی جز اختلاف در مدیریت مزارع نیز داشته باشد، وضعیت این سامانهها از دیدگاه شاخصهای توپوگرافی، اقلیمی، خاکی، اقتصادی و اجتماعی نیز مورد بررسی قرار گرفت. <br /> مواد و روش: جهت بهبود عملکرد گیاهان زراعی میتوان عملیات مختلف زراعی را بهینه نمود. این پژوهش در سال زراعی 92-1391 بهمنظور مقایسه عملکرد گندم در سامانههای زراعی رایج و پیشرفته با استفاده از GIS در بخشی از اراضی زراعی استان گلستان، در 68 مزرعه در ده منطقه روستایی (مزارع رایج) و 10 مزرعه از مزارع شرکت سهامی مزرعه نمونه استان گلستان (مزارع پیشرفته) انجام شد. بهمنظور بررسی شرایط اقلیمی و توپوگرافی محدوده مورد مطالعه از اطلاعات بلندمدت 51 ایستگاه هواشناسی همدیدی و بارانسنجی استان گلستان و 32 ایستگاه همدیدی استانهای گلستان، مازندران، سمنان و خراسان شمالی و مدل رقومی ارتفاعی زمین (DEM) استان با دقت 20 متر استفاده شد. اطلاعات مربوط به مدیریت مزارع و وضعیت اجتماعی زارعین، از طریق مصاحبه شخصی و تکمیل پرسشنامه، جمع-آوری شد.<br /> یافتهها و نتیجهگیری: نتایج تجزیه واریانس اطلاعات مزارع نشانداد که رابطه آبیاری، دفعات استفاده از کود نیتروژن سرک، استفاده از ریزمغذّیها، ماشینآلات کاشت، رقم زراعی، مدیریت بقایا، استفاده از قارچکش، تناوب تابستانه و پاییزه سال قبل، دانش کشاورزی و تاریخ کاشت با عملکرد معنیدار بود. همچنین، نتایج تجزیه رگرسیون نشانداد که از بین پارامترهای کمّی مورد بررسی مقدار کود نیتروژن در سرک دوم و سطح زیر کشت مهمترین فاکتورهای تعیین کننده تولید عملکرد گندم بودند. نتایج کلی بررسی شاخصهای محیطی مورد مطالعه نشانداد که کیفیت این عوامل در مزارع رایج مطلوبتر از مزارع پیشرفته بود، درحالیکه عملکرد در مزارع پیشرفته بیشتر از مزارع رایج بود. بر اساس نتایج بهدست آمده مدیریت مزرعه مهمترین عامل در تولید گندم بوده و در مزارع رایج میتوان با مدیریت بهتر به عملکرد بالاتری دست یافت. بنابراین در مزارعی که کیفیت محیطی مطلوبی دارند، اما مدیریت زراعی در آنها ضعیف است، این امید وجود دارد که بتوان عملکرد در واحد سطح را افزایش داد. در این راستا، بهبود مدیریت زراعی در مزارع رایج میتواند در برنامههای بلندمدت مد نظر قرار گیرد.دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمجله تولید گیاهان زراعی2008-739X10220170823obstractچکیده113422710.22069/ejcp.2017.4227FAJournal Article20180918